تاکنون احساس کردید به اندازه کافی خوب نیستید؟ شاید هم، اکنون با این احساس دست و پنجه نرم می‌کنید. احساسی که بارها تجربه کرده‌ام. نگران

  یادم است اولین‌بار که فروشندگی را آغازیدم نهایت شرم، ترس و خجالت بودم. زمانی که با مشتری حرف می‌زدم، عرق سردی بر پیشانی‌ام می‌نشست

صبح هنگام پیرمردی گوشتالو با چشم‌هایی کم‌سو و کلاه فرانسوی روبه‌رویم می‌نشیند. او از توصیه‌اش به جوانان می‌گوید. به فکر فرو می‌روم. می‌گوید: «برای خودتون

بارها این جملات را شنیده‌ایم. «پول چرک کف دسته» یا «پول خوشبختی نمی‌آورد» یا «ثروتمندها خسیسن. عوضی هستن. مال مردم‌خوارن» یا «اگه پولدار بشی، دزد

دیروز وقتی اولین جلسه ی نظم شخصی خانم عبدی را می دیدم و یادداشت برداری می کردم به یک چیز مهم پی بردم. تکانه. چند

مقدمه: داستان من و کتاب در سومین جلسه دوره نویسندگی خلاق استاد کلانتری در بخش چاپ و انتشار به یک ایده برخوردم. ایده بلاگ کردن

شاید بشود گفت، پایه و اساس هر کاری عزت‌نفس است. شما یک درخت را در نظر بگیرید. این درخت از ریشه، ساقه، شاخه‌ها و میوه‌ها

این فهرست را برای این می‌نویسم که تا حد ممکن از هدر رفتن انرژی در مسیر رسیدن به اهدافتان جلوگیری کنید. اگر شما بتوانید تمام

اولین سالی نیست که سال را با هدفگذاری آغاز کردم اما اولین سالی است که یک ماه از سال را فارغ از هر چیزی اختصاص