پول خوشبختی نمی‌آورد|نگاهی دیگر به پول

بارها این جملات را شنیده‌ایم. «پول چرک کف دسته» یا «پول خوشبختی نمی‌آورد» یا «ثروتمندها خسیسن. عوضی هستن. مال مردم‌خوارن» یا «اگه پولدار بشی، دزد می‌شی. آدم بدی میشی.» یا «آدم نباید پولکی باشه» و غیره و غیره.
این قدر این جملات را جامعه و خانواده توی سرمان کوبیده‌اند که الان برای پول گرفتن بابت خدمات یا محصولاتشان شرم می‌کنیم. خجل می‌شویم و معده‌مان ترش می‌کند و حس می‌کنیم الان است که قلبم بایستد. مگر چه شده؟!
هیچ فقط یک شماره کارت ناقابل فرستادیم تا مشتری هزینه خدماتی که به آن ارائه دادیم را پرداخت کند. مدام با خودمان کلنجار می‌رویم که نه نباید پولکی باشم. الان اگر شماره کارت بفرستم فکر می‌کند من آدم پولکی‌ای هستم. درحالی که تو به آن پول احتیاج داری و قرار نیست گدایی کنی.
تا قبل از کرونا از پول و کارت بانکی هیچ نمی‌دانستم. این جملات مدام در ذهنم تکرار می‌شد و از همین‌رو هرگز سمت پول و شغلی نرفتم. از پول فقط پس انداز کردن برای روز مبادا را یاد گرفته بودم.
اولین بار در کتاب راه هنرمند با دیدی متفاوت نسبت به پول آشنا شدم. کمی بعد در دوره‌ی پرکاری و پولسازی شاهین کلانتری با تمرین نامه‌نویسی برای پول آشنا شدم. یکی از بهترین تمرینات بود. این تمرین باعث شد با پول دوست بشوم. با تفکرات بدبینانه‌ای که به پول داشتم آشنا بشوم. کمی بعد شغی به من پیشنهاد شد. با آرزوی ثروت آن را پذیرفتم. اما باورهای من نسبت به پول، شغل و درآمد به این راحتی‌ها دست از سرم برنداشتند.
موقع صحبت با مشتری معده‌ام می‌سوخت. قلبم تاپ‌تاپ می‌کرد و می‌خواست بیاید توی دهانم. زبانم لکنت می‌گرفت و بریده_بریده حرف می‌زدم.
موقع فرستادن شماره کارت این دست و آن دست می‌کردم و شرم وجودم را فرا می‌گرفت. اگر مشتری‌‌ای حسابش را پرداخت نمی‌کرد، دم برنمی‌آوردم.
اکنون بعد گذشت چند سالی هنوز نمی‌توانم، مشتری یابی کنم. هر چند که به خجلی گذشته نیستم. اما این‌بار باور جدیدی دارم. من لایق پول نیستم.
اما اکنون نگاهم به پول چیز دیگری است. پول از دید من یعنی خوشبختی، بدون دغدغه خرید کردن، خرید یک لباس بهتر برای خود و خانواده، یک لباس و کفش نو برای همسر و فرزندم، یعنی هدیه دادن، یعنی یک خانه خوب و پر از آرامش، یعنی غذای خوب و سلام، یعنی خوشحالی فرزندت، یعنی نگاهش در مدرسه به کیف و کفش دیگران نباشد و حسرت نخورد، یعنی زندگی بهتر، آسایش و آرامش بیشتر، یعنی تفریح و سفرهای دلچسب، یعنی آرامش مادرم که مجبور نباشد صبح تا شب در مزرعه جان بکند، یعنی درمان بیماری پدر که سال‌هاست از آن رنج می‌برد، یعنی کمک کردن به زنان سرزمینم که عاشقانه دوستشان دارم، یعنی تحقق رویاهای پدر ومادرم، آرامش همسرم، پایانی بر بچه‌های کار، پول یعنی زندگی دوباره.
پول از نگاه شما یعنی چه؟
محال است پای یکی از سریال‌های تلویزیونی بشینی و یکی از دو جمله از زبان یکی از آن‌ها نشنوی. «پول چرک کف دسته» یا «پول خوشبختی نمی آورد». این است که امروز شما پول چندانی در بساط ندارید، اما احساس خوشبختی هم نمی‌کنید.
به واقع مزخرف‌ترین جمله‌ای است که شنیدم. ضرب المثل‌ها و جملاتی که یک عده مردم را روی آن‌ها سوار می‌کنند تا از آن‌ها کولی بگیرند. کی گفته پول خوشبختی نمی‌آورد؟ اگر پول داشته باشی تا برای بچه‌ات یک دوچرخه بخری و لبخند را روی لبان او ببینی، این خوشبختی نیست؟ اگر پول داشته باشی که مجبور نباشی شب تا صبح سگ دو بزنی و یک روز جمعه را حداقل بتوانی برای خانوده‌ات کنار بگذاری، این خوشبختی نیست؟ آیا اگر پول داشته باشی که دست پدر و مادر و خانواده‌ات را در روزهای سخت بگیری این خوشبختی نیست؟ آیا کمک کردن به یک خیریه، آزاد کردن یک زندانی، خرید جهیزیه یک دختر، کمک به یک زن بی‌سرپرست خوشبختی نیست؟ آیا کارآفرینی و تأمین مخارج زندگی کارمندت خوشبختی نیست؟ بعله شاید بودن پول خوشبختی نیاورد ولی نبودش به قطع بدبختی می‌آورد. با من موافقید؟
یا می‌گویند پول چرک کف دست است. به اصطلاح یعنی بی‌ارزش است. آیا به‌واقع بی‌ارزش است؟ آیا اگر شما پول داشته باشید و با آن پول آموزش ببینید در زمینه‌های مختلف مثل همسرداری، فرزند پروری، سواد مالی و… نمی‌توانید با کمک این آگاهی‌ها زندگی را برای خودتان، همسر و فرزندتان شیرین‌تر کنید؟ یا اگر ما پول داشته باشیم که علاوه بر خودمان بتوانیم به دیگران هم کمک کنیم این ارزشمند نیست؟ این ارزش پول را نمی‌رساند؟
معتقدم پول از رکن‌های اساسی زندگی ماست. وسیله‌ای مهرآمیز که سال‌هاست با وجود افرادی خودخواه از ما دور افتاده و به دشمنی با آن برخواسته‌ایم. مگر پول جز ابزاری در دست ما انسان‌هاست. درست مثل چاقو. درست مثل دینامیت. می‌توانی از آن در راه درست استفاده کنی یا می‌توانی با آن خود و دیگران را بکشی. این تمامن به وجود ما برمی‌گردد. به برنامه‌ریزی‌هایی در ذهن ما. مدام ما را از پول ترسانده‌اند. اگر پولدار شوی دزد می‌شوی. بداخلاق، عبوس و خسیس می‌شوی. یک استادی داشتم مثال خوبی می‌زد. استاد محمد بصیری. می‌گفت: «پول نه بده نه خوبه! پول فقط اون چیزی که در درون توست را پر رنگ‌تر می‌کند. اگر بخشنده‌ای، بخشنده‌ترت می‌کند. اگر خسیسی، خسیس‌ترت می‌کند. این خاصیته پول است. از کوزه(درون شما) همان برون تراود که در اوست. شاید باید برگردیم به خودمان و ببینیم درونمان را با چه چیزی پر کرده‌ایم. خشم، نفرت، رذایل اخلاقی یا نه با عشق و محبت و فضایل اخلاقی.

اقتصلاد جامعه کشورم در حال نابودی است. این آژیر خطیری برای تمام مردم کشورم است. هوهوکشان می‌گذرد. آن‌هایی که صدای آژیر را می‌شنوند و خود را بالا می‌کشند، می‌توانند نجات پیدا کنند. آن‌هایی که بی‌توجه می‌گذرند در این مرداب غرق خواهند شد. اگر هر یک از ما بتوانیم هوشمندانه پول در بیاوریم، سرمایه گذاری و پس انداز کنیم و اقتصاد خانواده خود را نجات دهیم، کشور نجات خواهد یافت. چرا که نه؟ پس انداز کردن را یاد بگیریم. دیدگاهمان را نسبت به پول تغییر دهیم. پول تولید شده تا زندگی ما را بهتر کند. همین. به خدا همین!

سرمایه گذاری را یاد بگیریم. سواد مالی را یاد بگیریم. به بچه هایمان از همین الان سواد مالی را یاد بدهیم تا در آینده به مشکلاتی مثل مشکلات ما بر نخورند. این یکی از مهم ترین اصول زندگانی است. پول خوشبختی می‌آورد. امتحانش کنید.
به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط