برنامه ریزی به روش خودت

از دیر باز همه به دنبال این بوده اند که منظم باشند. خوب برنامه بریزند و خوب هم به همه کارهایشان برسند و هر سال ظهور سلبریتی های جدید که گویی خدای اراده و کمال هستند بر این خواسته اضافه می شود که من هم می خواهم مثل ان ها برنامه های سخت بریزم و از صبح تا شب خود را با برنامه هایم پر کنم و برای رسیدن به ارزوهایم تمام وقت تلاش کنم. این بماند که با ظهور اینفلوینسرهای اینستاگرامی ما حتی دیگر ارزوهای خودمان را فراموش می کنیم و به دنبال زرق و برق خواسته های دیگران می رویم.

اما وجود این کمال گرایی در شما هیچ وقت باعث نخواهد شد تا بنشینید و با پشتکار برنامه بریزید. این که تمام ساعت های خود را بی درنگ با کارهای گوناگون که باید به انجام برسند اما هرگز با این شیوه به انجام نمی رسند پر کنید.

همین الان که دارم این وبلاگ را می نویسم روزی سخت را پشت سر گذراندم. از صبح تمام بدنم درد می کرد و مجبور شدم با وجود حضور فرزندم کارهایی را به انجام برسانم. از بخت بد یا هر چیز دیگری امروز می خواستم اش رشته بپزم و گمان نمی کردم این بدن درد بی موقع سراغم بیاید.

با وجود این و تمام برنامه هایی که برای دوره ها و کتاب های نخوانده ام ریخته بودم مجبور شدم برنامه ریزیم را تغییر دهم. ناگذیر صبح بیشتر استراحت کردم و مجبور شدم ساعات عصر گاهی را به جای پرداختن به مطالعه و نوشتن به اش پختن بگذرانم. به محض پختن اش و خواباندن فرزندم دیدم که حالا برای نوشتن فرصت خوبی است. من می توانستم الان مشغول کار دیگری باشم. توی گوشی بالا و پایین بروم. مطالعه کنم و…

اما می دانید چرا نوشتن را انتخاب کردم؟

نه اشتباه نکنید! به خاطر علاقه نبود. مطالعه و بالا پایین در اینستاگرام گاهی وسوسه کننده تر است و شاید همیشه.

ولی من یک ماه از سال را صرف همین کردم. هدفگذاری. این که بدانم امسال می خواهم چه کنم؟ اصلا الویتم چیست؟ مسیرم به کدام سمت است.

و حالا با وجود این اهداف واضح و روشن واندازه گیری شده اولویت هایی که نشانم می دهند در این وقت تنگ که داری باید به کدام یک از کارهایت بپردازی. می توانم این جا بنشینم و بنویسم. هدف من و الویت من شما هستید. روزهایی را داشتم که مثل الان سخت کوش نبودم  و اهمال کاری از سر و رویم بالا می رفت. البته این به این معنی نیست که من کامل وعالی شده ام. در این مقاله گفتم که من این جا در حال خود سازیم. به نظرم اکنون به ورژن بهتر خود تبدیل شده ام. روزی حتی از در و دیوار خانه ام اهمال کاری می بارید. اما من می دانم مادر که می شوی چقدر اوضاع و شرایط تغییر می کند.

تو دیگر مثل گذشته ازادی نداری و خیلی راحت می تواند برنامه ات به هم بریزد.

اما تو نباید بد به دلت راه بدهی و فراموش نکنی که حالا دیگر قوی تر شده ای. چون تو یک موجود زنده را به دنیا اورده ای. این از هر کسی ساخته نیست. فقط از تو ساخته است بانو.

 

قوانین من برای داشتن یک برنامه منعطف:

1. الویت اولت چیست. آن را مشخص کن و قبل از همه به انجامش برسان.

2. قرار نیست هر روز همه کارها به انجام برسانی.

3. به ترتیب الویت پیش برو.

4. مراقب خودت باش و انژی جمع کن.

5. اگر روزی کم آوردی اشکالی ندارد پس بیشتر استراحت کن.

6. فراموش نکن که تو آدم هستی نه آدم آهنی.

7. از انرژی خوارها فاصله بگیر.

8. به انرژی دهنده ها بچسب.

9. بزرگ فکر کن ولی کوچک عمل کن.

10. از آن چه که اکنون داری شروع کن. منتظر بهترین ها نمان.

 

همین توصیه های کوچک و عمل به آن ها زندگی مرا بسیار جلو برده است. مثلا بزرگ فکر کن ولی کوچک عمل کن بسیار برای من کارساز بوده است. از بهترین قوانینی است که برای خودم وضع کردذه ام. که البته شاید بشود به جای قوانین به ان ها استراتژی گفت. استراتژی های سازگار برای من. قوانینی که از بطن وجودم باور دارم که برای من کارساز هستند چون بترها آزمایش و امتحانشان کرده ام و هربار جواب مثبت دریافت کرده ام.

مثلا برای این که بتوانم شروع کنم با این رویا که روزی سایتی به بزرگییک کشور برای بانوان غیور سرزمینم می سازم با خودم گفتم: “می دانم سخت است. تو می ترسی و بیشاز هر چیز این ترس از انتشار دست از سرت ب نمی دارد. تو می ترسی. چون همه چیز ناشناخته است. تو بزرگ می خواهی حتی الان که خیلی کوچک و آسیب پذیزی اما تو بارها از کوچک شروع کرده ای. نوشتن در کانالت را با روزی پنج خط شروع کردی و گسترشش دادی و به اکنون رساندی. اکنون نیز بیا شروع کن. اشکالی ندارد بگذار بد بنویسی اما بنویسی. مگر تو نبودی که در مصاحبه ات با استاد کلانتری گفتی که هر بار که از نوشتن فاصله گرفتم انگار خود را کشته ام. پس به بهانه ی ترس باری دیگر این جفا را به خود نکن و ادامه بده. بیا و با انتشار روزی ده خط در وبلاگت شروع کن.”

و بعد چند روز بعد با رسیدن کامپیوتر قرضی نیمه آشفته ام شروع کردم. در کمال تعجب روز اول یک مقاله 600 کلمه ای نوشتم. و حالا می بینم چه مقدار ایده است که باید در موردشان بنویسم. حتا به غلط. حتا به غلط ترین شکل ممکن.

 

می بینید من منتظر نماندم تادر فلان کلاس نویسندگی شرکت کنم و نمره قبولی بگیرم. یا این که فلان استاد نوشته هایم را تایید کند ومن شروع کنم. یا این که به جای یک کامپیوتر قرضی فکستنی یک لپ تاپ آخرین مدل بخرم و بعد شروع کنم.

من شروع کردن از کوچک را می پسندم چون برای من مفید و کارساز است. من شروع کردن ازصفر با کمترین امکانات و بدترین کیفیت را می پسندم چون برای من جوابگوست. پس شروع کنید. باید ساخت. به شیوه خود ساخت. به روش خود. هر کس روشی دارد. هیچ کس شبیه هم نیست و نخواهد بود. پس شبیه خودتان باشید.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط