من مریم بنادکوکی نویسنده، تولیدمحتواگر و مربی دورههای سیزده هفتهای کتاب راه هنرمند خانم جولیا کامرون هستم.
افتخار این را دارم تا صفحه دربارهی من سایتم را پر کنم و با شما عزیزان با زبان بیزبانی سخن بگویم.
همیشه رویای این را در سر داشتم تا روزی سایت و وبلاگی برای خودم داشتهباشم و از آن آرزو اکنون ۴ سال میگذرد. آرزویی چنین سهل و آسان را سخت دور و غیرقابل دسترس میدیدم. گویی سایت خورشید باشد و من زمین.
عاقبت طاقتم طاق شد و دنبال چارهای گشتم. سرانجام وقتی که اراده کردم، همانطور که خانم جولیا کامرون در کتاب راه هنرمند میگوید، رویدادهای همزمانی به کمکم آمدند و پولی در حسابم برای راهاندازی سایت فراهم شد.
من از اهالی خونگرم استان یزد هستم. در روستایی کوچک به نام بنادکوک دیزه روزگار میگذرانم. آبوهوای خوش میخورم و ستارگان را در آسمان میشمارم. شاید امکانات شهر در روستا نباشد، اما این باعث نخواهد شد که من تسلیم شوم و یا از غنایم روستایم به نفع خودم استفاده نکنم.
به تازگی در رشته روانشناسی مشغول تحصیل شدهام. خوشحالم که با عشق این رشته را انتخاب کردهام. زمان زیادی طول کشید تا باور کنم 《من میتوانم》با وجود فرزند کوچکم دوباره درس بخوانم. همینکه در مسیر بهتر شدن قدم برمیدارم برایم کافیست. زندگی با وجود هدفهایمان است که رنگ و بوی عشق میگیرد.
حال که کمی از داستان مرا شنیدید، از هدف من نیز بشنوید:
- اولین هدفم از راهاندازی این وبلاگ، یادگیری بود. انسجام و پیوستگی آموختهها و ایدههایم در کنجی برای هدیه دادن به دیگران. از طرفی وقتی چیزی را انتشار میدهی و اجازه میدهی تا دیگران آن را ببینند، انگار ده برابر جلو میفتی.
- در نهایت کسب تجربه و آموزههای بیشتر و ساختن یک نقشهی ساده و راحت برای زنان سرزمینم که دغدغه رشد دارند تا مثل من مجبور نباشند به در و دیوار بخورند و دست و پا شکسته رخت بربندد و با دلی شکستهتر زندگی کردن را ترک کنند. چرا که خودم درد زن بودن و دوری از آرزوها را میدانم.
- کارآفرینی. میخواهم با رساندن خودم به درآمد و ساختن بنیان یک کسب و کار کوچک، نویسندگان و زنانی که برای ادامه راهشان نیازمند، کسب درآمد هستند را استخدام کنم و به آنها بال و پر دهم.
در نهایت متشکرم که این صفحه را خواندید و ممنون میشوم با نظراتتان به یک جوانه کوچک کمک کنید تا به درختی تنومند تبدیل شود و به دیگران سایه و میوه هدیه دهد.
دوستدار شما مریم بنادکوکی
